با سلام!

ساعت ۸ شبه و من نشستم تو ماشین در راه برگشت به خانه از مسافرت ۵ روزه.

هندزفری تو گوشم بود و داشتم به آسمون نگا میکردم و مثل خیلی وقتا به زندگی ایده آلی ک میتونم داشته باشم فک میکردمتصور اینکه همه کتابای ناسا رو خوندم و لباس فضانوردی تنمه و باید دکمه پرتاب فضاپیما رو بزنم.بعد از تحمل کلی فشار از جو زمین خارج بشم.اونوقت با منظره ی کاملا متفاوتی مواجه میشم.به سیاره های اطرافم نگا میکنم و اینکه کوچیکی کره ی زمین منو شگفت زده میکنه.از فضا پیما میام بیرون و پا میزارم روی کره ماه و

و یهو به خودم اومدم.نتایج کنکور کی میاد؟

نتایج به درک.من اگه بخوام درسمو شروع کنم باید چه اصلاحاتی انجام بدم؟مشاورو چیکارش کنم؟کی شروع کنم؟از چی شروع کنم؟دکوراسیون اتاقو چیکار کنم؟امسال چطور میخونم؟یعنی باز صبحا خوابم میبره؟ساعت چند بخوابم؟چن ساعت بخونم؟و

یه فیلمی به اسم her نگا کردم.توش پسره میگفت احساس میکنم همه احساساتو تجربه کردم و ازین به بعد حس های من دست دومه.

فک میکنم منم احساس بی حسی دارم.نمیدونم چی میخوام

میخوام یه تفاوت ایجاد کنم.یه تغییر بزرگ.یه تغییری ک نیاز به شهامت داره.یه تغییر از جنس سختی.

چن وقته حس میکنم تبدیل به آدمی شدم  که فقط شعار میده و کاری از دستش برنمیاد.شایدم همیشه همین بودم:(


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نور راه عشق Rachel Shelly جیزنیوز Michelle لوله کشی ساختمان با الو لوله کش کتاب انقلاب اسلامی منوچهر محمدی حجت مشن موبال آباد